کد خبر: 3877|08:24 - 1391/10/27
نسخه چاپی

نفی مبانی فلسفی و عرفانی در آموزه های توحیدی امام رضا (ع)/مهدی نصیری

نفی مبانی فلسفی و عرفانی در آموزه های توحیدی امام رضا (ع)/مهدی نصیری

نفی مبانی فلسفی و عرفانی در آموزه های توحیدی امام رضا (ع)/مهدی نصیری

از جمله اندیشه های فلسفی و عرفانی که توسط امام رضا علیه السلام مورد نفی و رد قرار گرفته است، این مساله است که انسان بر صورت خداوند آفریده شده است و این که انسان مظهر جامع اسماء و صفات الهی است.

در سالروز شهادت دهمین حجت معصوم الهی و هشتمین خلیفه الهی پس از رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ حضرت علی بن موسی الرضا ـ علیه آلاف التحیة و الثنا ـ بر مظلومیت آن حضرت که به زهر جفا و کین مامون عباسی مسموم شد و غریبانه به شهادت رسید، به حق می گرییم اما جای دارد در این ایام، مظلومیت و غربت جگرسوز تر آن امام معصوم و دیگر امامان را یه یاد آوریم که عبارت است از کوتاه کردن دست امت از دریافت معارف زلال و وحیانی این حجج معصوم الهی و حاملان علم مصبوب با دسیسه های اموی و عباسی. بنی امیه و بنی عباس با ایجاد جریان های فکری و فرهنگی بدلی و با ضرب سکه های تقلبی حکمت و عقلانیت  ازطریق  راه اندازی نهضت ترجمه متون فلسفی و عرفانی یونانی و در یک کلام با ایجاد بیت الحکمه یونانی در برابر بیت العترة نبوی، راه را بر نشر عقلانیت واقعی و حکمت حقیقی سد کردند. این که امروز حتی در عالم تشیع  اندیشه های ارسطو و افلاطون و افلوطین رسوخ کرده و معارف عقلانی و برهانی و حِکمی اهل بیت علیهم السلام را در عرصه توحید و دیگر اصول اعتقادی به محاق برده است، نتیجه همان دسیسه اموی و عباسی است. بنا بر این جای دارد در چنین ایامی علاوه بر گریستن بر مظلومیت و ستمی که بر ابدان شریف امامانمان  رفته است، بر غربت و جفایی که بر معارف و تعالیم  زلال و الهی آنان تحمیل شده نیز بگرییم  و در حد وسع  در صدد احیا و ترویج این معارف بر آییم. در این مقال و مجال کوتاه بر آنیم اشاره ای به آن بخش از تعالیم امام رضا علیه السلام داشته باشیم که ناظر به رد اندیشه و مبنایی فلسفی و عرفانی است و بیانگر مسیر جدای مدرسه اهل بیت علیهم السلام از مدرسه فلسفه و عرفان یونانی در مساله مهم و اساسی توحید و معرفت الله است. بدیهی است تفصیل این مطالب را باید به مجالی دیگر موکول نمود. تنزیه مطلق خداوند و یا تنزیه در عین تشبیه؟ در مدرسه اهل بیت علیهم السلام معرفت خداوند بر تنزیه صرف وجود حضرت حق و منزه بودن آن جناب قدوسی از هر گونه شباهت و مماثلت و مجانست با مخلوقات و ما سوی الله است و هر قول و اعتقادی که به تشبیه بیانجامد، از آن به کفر تعبیر شده است اما در مدرسه فلسفه و عرفان و حکمت متعالیه که ترکیبی از این دو است، تنزیه صرف رد شده و بر تنزیه در عین تشبیه  (که قطعا و به اعتراف خود ایشان تناقضی آشکار است) تاکید شده است. ابتدا کلماتی را از مدرسه حکمت متعالیه در این باب نقل می کنیم و آن گاه به سراغ آموزه های مدرسه اهل بیت می رویم: ـ ملاصدرا: واجب الوجود همه چيزهاست، هيچ چيز از او بيرون نيست. (اسفار, ملاصدرا, 2 / 368) بدیهی است این که واجب الوجود و خداوند شامل همه چیزها باشد و هیج چیز از ذات او بیرون نباشد، غلیظ ترین نوع ترکیب و تشبیه است. علامه طباطبایی: لازم است بین معلول و علتش سنخیت ذاتی باشد (نهایة الحکمه، 166) معنای این سخن این است که باید بین خداوند که علت است با مخلوقات که معلول وی هستند، سنخیت ذاتی که بسیار فراتر از تشبیه است، باشد. ـ ابن عربی: بدان که تنزیه در نظر کسانی که به حقایق دست یافته اند عین محدود کردن و در بند کشیدن خداوند است و کسی که خداوند را منزه (از وجود و شباهت با چیزی) بداند، یا نادان است و یا بی ادب! ( آیت الله حسن زاده آملی، انه الحق، ص 42) ابن عربی: همانا خداوند منزه همان خلق شبیه و مانند دار است! (فصوص الحکم / 78) ابن عربی: و نزهه و شبهه    و قم فی مقعد صدق (فصوص الحکم/ 93) خداوند را هم منزه از همه چیز و هم شبیه و مانند همه چیز بدان تا به معرفت راستین دست سافته باشی! رساله «انه الحق» می نویسد: (خداوند مغایر و مباین چیزی نیست و چیزی مباین او نیست... انیت محضه ای را که شیخ (ابن سینا) اثبات کرده است تنزیهی است که عین تشبیه است. (آیت الله حسن زاده آملی، انه الحق ص 45 و 46) در رساله لقاء الله آمده است: صفات مخلوقات دو نوع است: یک قسم از آن لازمه جهت وجود آن است که این قسم مخالف با صفات نیست بلکه شبیه صفات خداوند است. (آیت الله ملکی تبریزی، لقاء الله، ص 192) و دهها نمونه دیگر از این تصریحات اهل فلسفه و عرفان بر تنزیه در عین تشبیه. اما در مدرسه اهل بیت علیهم السلام همان گونه که گفتیم توحید خداوند مبتنی بر تنزیه محض و عاری از هر گونه تشبیه و شائبه آن است. اینک به روایات زیر از امام رضا علیه السلام بنگرید: ـ من شبه الله تعالی بخلقه فهو مشرک (عیون اخبار الرضا علیه السلام 1/93) هر کس خداوند متعال را همانند خلقش بداند مشرک است. ـ امام رضا به نقل از پدرانش به نقل از امیر المؤمنین علیهم السلام و ایشان به نقل از رسول الله صلی الله علیه و آله و ایشان به نقل از خداوند فرمود: مَا آمَنَ بِي مَنْ فَسَّرَ بِرَأْيِهِ كَلَامِي وَ مَا عَرَفَنِي مَنْ‏ شَبَّهَنِي‏ بِخَلْقِي‏ .... آن کس که سخن من را بر اساس رای خودش تفسیر کند به من ایمان نیاورده است و آن کس که من را به مخلوقاتم تشبیه کند، من را نشناخته است. (عیون اخبار الرضا علیه السلام 1/116) ـ انی برئ یا الهی من الذین بالتشبیه طلبوک لیس کمثلک شئ ...فتعالیت ربی عما به المشبهون نعتوک خدای من، از کسانی که تو را از راه تشبیه می جویند، بیزارم. هیج چیز همانند تو نیست ...خدای من! تو از انچه اهل تشبیه در باره ات می گویند والا و فراتری. (عیون اخبار الرضا علیه السلام 1/95) ـ فتح بن یزید می گوید: از امام رضا علیه السلام در باره پایین ترین مرتبه معرفت خداوند پرسیدم: حضرت فرمود: اقرار به این که معبودی جز او نبوده و شبیهی ندارد و همانندی برای او نیست ... و این که هیچ چیز با او شبیه و همانند نیست. (عیون اخبار الرضا علیه السلام 1/133) آیا انسان در افعال خود مجبور است؟ مدرسه فلسفه و عرفان و نیز حکمت متعالیه قائل به جبر و نفی اختیار از انسان در افعالش است و اسم این عقیده غلط را توحید افعالی می گذارد. در حالی که در مدرسه اهل بیت اعتقاد به جبر صریحا رد شده و سخن از امر بین الامرین گفته شده است. برخی عبارات فلاسفه و عرفا در اعتقاد به جبر چنین است: ملاصدرا: بدان که نفس ما و سایر حیوانات در اعمال و حرکت هایش مجبور است چون اعمال و حرکات نفس ما مانند فعل و انفعالات طبیعت، تسخیری و اضطراری است ... لکن تفاوت این دو در این است که نفس ما به اغراض و انگیزه های فعلش آگاه است اما طبیعت آگاه نیست. اساسا فعل اختیاری جز در واجب الوجود حقیقتا امکان تحقق ندارد و غیر واجب الوجود از موجوداتی که مختار محسوب می شوند، مجبوران و مضطرانی هسستند که در صورت مختاران نمود یافته اند. (اسفار 6/312) ـ در جهان خارج هیچ فعلی نیست مگر فعل خداوند سبحان و این حقیقتی است که برهان و ذوق هر دو بر آن دلالت دارد (علامه طباطبایی، رسائل توحیدی 81) ـ فاعل در هر موطن اوست و مؤثری جز وی نیست (آیت الله حسن زاده، خیر الاثر در رد جبر و قدَر، ص 199) شبستری در گلشن راز می گوید: هر آن کس را که مذهب غیر جبر است نبی فرمود که او مانند گبر است کدامین اختیار ای مرد جاهل کسی را کو بود بالذات باطل و مولوی نیز در مثنوی به دلیل نفی اختیار از انسان ابن ملجم را قاتل امیرالمؤمنین نمی داند بلکه قاتل حقیقی را خداوند می داند که ابن ملجم آلت فعل او بوده است و بر همین اساس هم نباید از سر ابن ملجم به خاطر قتل امیرالمؤمنین مویی کم شود! یک سر مو از تو نتواند برید    چون قلم بر تو چنین خطی کشید! ( مثنوی دفتر اول ص 74) اما امام رضا علیه السلام می فرماید: ـ مَنْ قَالَ بِالتَّشْبِيهِ وَ الْجَبْرِ فَهُوَ كَافِرٌ مُشْرِكٌ وَ نَحْنُ‏ بِرَاءٌ مِنْهُ‏ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَة (احتجاج طبرسی ج 2 ص 415) هر کس قائل به تشبیه (در مورد ذات خداوند) و جبر (در مورد افعال انسانها) شود، کافر و مشرک است و ما از او بیزار هستیم. ـ مَنْ‏ قَالَ‏ بِالْجَبْرِ فَلَا تُعْطُوهُ مِنَ الزَّكَاةِ شَيْئاً وَ لَا تَقْبَلُوا لَهُ شَهَادَةً أَبَداً (عيون أخبار الرضا عليه السلام ؛ ج‏1 ؛ ص143) به هر کس که قائل به جبر است، زکات ندهید و شهادت او را هرگز نپذیرید. تذکر: مقصود ما تکفیر فلاسفه و عرفای مسلمان که قائل به جبر و تشبیه شده اند بدون آن که به لوازم فاسد این عقیده ملتزم باشند نیست بلکه مقصود نشان دادن کفر آمیز بودن این عقیده از منظر اهل بیت علیهم السلام است که عموم قائلان مسلمان آن توجه به بطلان آن و نیز التزام به لوازم فاسد آن ندارند. ـ یکی از اصحاب امام رضا علیه السلام به ایشان عرض کرد: از امام صادق علیه السلام برای ما روایت شده که فرموده اند: جبر و تفویض باطل بوده و امر بین امرین صحیح است، مفهوم آن چیست؟ امام رضا علیه السلام فرمود: هر که بپندارد خداوند امر خلقش و روزی آنان را به بندگانش واگذار کرده، به تفویض قائل شده است ... و هر کس قائل به جبر و مجبور بودن بندگان باشد، به خداوند ستم کرده است. آن شخص می گوید: ای پسر پیامبر پس معنای امر بین امرین چیست: امام فرمود: توانایی (انسانها به) عمل به آنچه بدان امر شده و نیز ترک آن چه از آن نهی شده اند. (بحار 78/354) عالم، حادث است یا قدیم؟ فلسفه و عرفان بر خلاف ضرورت برهان و همه ادیان توحیدی و دهها آیه و روایت قائل به حدوث و آفرینش عالم و آغاز داشتن هستی و مسبوق بودن آن به عدم و خلق از لامن شئ نیست و رسما سخن از قدم عالم و یا حدوث ذاتی عالم (که اصطلاحی خود ساخته است) و قدم زمانی آن می گوید. شهید مطهری در "شرح منظومه" مي‏نويسد: «متكلمين مي‏گويند: عالم حادث زماني است به اين معنا كه اگر به قهقرا برگرديم... بالاخره به لحظه‏اي مي‏رسيم كه عالم پديد آمده، و قبل از آن لحظه عالمي نبوده است. مي‏گويند اگر عالم حادث زماني نباشد قديم زماني است و اگر قديم زماني باشد بي‏نياز از علت و خالق است... اما حكماي الهي [فلاسفه] معتقدند كه عالم قديم است يعني اصول و اركان عالم ازلي است و از لحاظ زمان هر اندازه به عقب برگرديم به مبدأ و آغاز شروعي نمي‏رسيم، زمان ابتدا و انتهايي ندارد. از نظر حكماي الهي "كل حادث مسبوق بمادة ومدة: هر چيز تازه‏اي قبلا ماده حامل استعدادي داشته است و هم پيش از او زماني بوده است"(مطهري، مرتضي: شرح منظومه، 1/256 ـ 257.) امام رضا عليه ‏السلام به نقل از اميرالمؤمنين عليه ‏السلام می ‏فرمايند: الحمد لله‏ الذي لا من شيء كان، ولا من شيء كون ما قد كان، المستشهد بحدوث الاشياء علي أزليته. (عيون اخبار الرضا عليه ‏السلام : 1/121) حمد خداوندي را كه از چيزي پديد نيامده و اشيا را نيز از چيزي ايجاد نفرموده، و حدوث اشيا را گواه بر ازليت خويش قرار داده است. و نيز آن حضرت مي‏فرمايند: إن كل صانع شيء فمن شيء صنعه، والله‏ الخالق اللطيف الجليل خلق و صنع لا من شيء. (عيون اخبار الرضا عليه ‏السلام : 1/129) هر سازنده‏اي اشيا را از چيزي ديگر مي‏سازد، و خداوند آفريدگارِ ناشناخته والامقام اشيا را بدون اينكه آنها را از چيزي بسازد ايجاد فرموده است. برای وضوح بیشتر این تعارض مهم بین مدرسه فلسفه و عرفان با مدرسه اهل بیت علیهم السلام مناسب است دو روایت دیگر از امام باقر و امام صادق علیه السلام نقل نماییم: امام باقر عليه ‏السلام مي‏فرمايند: همانا خداوند تبارك و تعالي پيوسته عالم و قديم بوده است. اشيا را از چيزي نيافريده است و هر كس معتقد باشد كه خداوند اشيا را از چيزي آفريده است تحقيقا كافر شده است. زيرا اگر آن چيزي كه اشيا از آن آفريده شده‏اند قديم بوده، در ازليت و هويت با خداوند وجود داشته است پس خودِ آن چيز ازلي خواهد بود. بلكه خداوند تعالي اشيا را از چيزي نيافريده است. (علل الشرايع، 607؛ بحار الأنوار، 5/230.) زنديقي از امام صادق عليه ‏السلام پرسيد: خداوند اشيا را از چه چيزي آفريده؟ امام عليه ‏السلام فرمودند: آنها را از چيزي نيافريده است. گفت: چگونه ممكن است از "هيچ"، چيزي پديد آيد؟ ! فرمودند: اشيا يا بايد از چيزي آفريده شده باشند، و يا اينكه از چيزي آفريده نشده باشند، اگر از چيزي آفريده شده باشند كه آن چيز با خداوند بوده است پس آن چيز قديم خواهد بود، [و لازم می آید که علاوه بر خداوند قدیم دیگری نیز باشد] در حالي كه قديم نمي‏تواند حادث باشد و فنا و دگرگوني بپذيرد... گفت: پس از كجا گفته‏اند كه اشيا ازلي‏اند؟! فرمودند: اين گفتار، اعتقاد كساني است كه وجود مدبر اشيا را انكار كرده‏اند، انبيا و گفتار آنان را تكذيب نموده، و خبرهاي آنها را دروغ شمرده‏اند. كتاب‏هاي آنها را افسانه انگاشته، و براي خويشتن مذهبي بر اساس انديشه‏ها و افكار خود بنا نهاده‏اند... اگر قديم مي‏بود دگرگوني در احوال نمي‏پذيرفت، ازلي آن است كه زمان‏ها آن را دگرگون نمي‏سازند، و فنا و نيستي در آن راه ندارد. (احتجاج، 337 ـ 338؛ بحار الأنوار، 10/166.) اراده الهی، صفت ذات یا صفت فعل؟ از دیگر تعارضات عقیدتی بین مدرسه فلسفه و عرفان با مدرسه اهل بیت علیهم السلام که به مساله قبل نیز مربوط است، در مسأله‌ مشيت‌ و اراده‌ الهي‌ است‌. حکمت متعالیه بر آن است‌ كه‌ مشيت‌ و اراده‌ خداوند، همان‌ علم‌ او به‌ نظام‌ اتم‌ و احسن‌ و عين‌ ذات‌ الهي‌ است‌ و نه آن که وصفی جدای از علم باشد. برخي‌ از عبارات‌ ملاصدرا در اين‌ باره‌ چنين‌ است‌: «عالم‌ بودن‌ و مريد بودن‌ خداوند، يك‌ چيز بيش‌ نيست‌ و هيچ‌ تغاير ذاتي‌ يا اعتباري‌ بين‌ اين‌ دو صفت‌ نيست‌. اراده‌ خداوند همان‌ علم‌ او به‌ نظام‌ اتم‌ است‌» (اسفار6/ 333) «مشيّت‌ خداوند عين‌ ذات‌ اوست‌» (اسفار6/ 319) «اراده‌ و محبت‌، معناي‌ واحدي‌ دارند و عين‌ ذات‌ خداوند است‌» (اسفار6/ )341 اما از منظر تعالیم و آموزه های توحیدی اهل بیت علیهم السلام ، برخلاف‌ اعتقاد فلاسفه‌ و عرفا، اراده الهی در زمره صفات ذاتی و عین ذات خداوند نبوده بلکه در زمره صفات فعل خداوند است. امام رضا علیه السلام می فرماید: الْمَشِيَّةُ وَ الْإِرَادَةُ مِنْ صِفَاتِ الْأَفْعَالِ فَمَنْ زَعَمَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمْ‏ يَزَلْ‏ مُرِيداً شَائِياً فَلَيْسَ بِمُوَحِّدٍ. (توحید صدوق ص 338) مشیت و اراده از صفات فعل خداوند است و آن کس که گمان برد خداوند ذاتا و ازلا مرید و اراده کننده است، موحّد نیست. امام رضا علیه السلام در مناظره اش با سلیمان مروزی نیز بر صفت فعل بودن و حادث بودن صفت اراده و نه صفت ذات بودن و ازلی بودن آن، آنگونه که در فلسفه و عرفان مطرح است، تاکید می کنند. سلیمان در این مناظره خطاب به امام رضا علیه السلام می گوید: آقاي‌ من‌! آيا بپرسم‌؟ امام عليه السلام فرمود: از هرچه‌ به‌ ذهنت‌ بيايد، سؤال‌ كن‌. سليمان‌: درباره كسي‌ كه‌ اراده‌ را اسم‌ و صفتي‌ مانند حي‌ و سميع‌ و بصير و قدير (یعنی از صفات ذات الهی) قرار مي‌دهد، چه‌ مي‌گويي‌؟ امام عليه السلام: شما مي‌گوييد، حدوث‌ و اختلاف‌ اشياء به‌ خاطر مشيّت‌ و اراده‌ خداست‌ و نمي‌گوييد كه‌ حدوث‌ و اختلاف‌ اشياء به‌ خاطر شنوا و بصير بودن‌ خداست‌ و خود اين‌ دليل‌ است‌ كه‌ اراده‌ مانند سميع‌ و بصير و قدير نيست‌. سليمان‌: خدا از ازل‌ مريد است‌. امام عليه السلام: اي‌ سليمان‌، آيا اراده خدا غير خود اوست‌؟ سليمان‌: آري‌. امام عليه السلام: در اين‌ صورت‌، چيزي‌ را كه‌ غير خداست‌، از ازل‌ با خدا اثبات‌ كردي‌. (و برای خداوند شریک قائل شدی) سليمان‌: اثبات‌ نكردم‌. امام عليه السلام: آيا اراده‌ حادث‌ است‌؟ سليمان‌: نه‌ حادث‌ نيست‌. .... امام عليه السلام: سليمان‌! اراده‌ حادث‌ است‌، زيرا چيزي‌ كه‌ ازلي‌ نباشد حادث‌ است‌ و اگر حادث‌ نباشد ازلي‌ است‌. سليمان‌: اراده‌اش‌ از اوست‌، چنان‌كه‌ شنوايي‌ و بينايي‌ و علمش‌ از اوست‌. امام عليه السلام: آيا اراده‌اش‌ عين‌ خودش‌ است‌؟ سليمان‌: نه‌. امام عليه السلام: پس‌ مريد مانند سميع‌ و بصير نيست‌. [و بر خلاف این صفات از صفات فعل خداوند است] (بحار 10/331) در روایتی از امام صادق علیه السلام نیز بر تفاوت بین صفت علم با صفت اراده در خداوند بر خلاف مدرسه فلسفه و عرفان تصریح شده است.  بكير بن‌ اعين‌ از امام‌ صادق عليه السلام مي‌پرسد: علم‌ و مشيت‌ الهي‌، دو چيز متفاوتند يا يك‌ چيز بيش‌ نيستند؟ امام عليه السلام پاسخ‌ مي‌دهد: علم‌ غير از مشيّت‌ است‌، مگر نه‌ اين‌كه‌ مي‌گويي‌: بزودي‌ اين‌ كار را انجام‌ خواهم‌ داد، اگر خدا بخواهد و نمي‌گويي‌ اگر خدا بداند، پس‌ اين‌ سخن‌ تو: «اگر خدا بخواهد» دليل‌ بر آن‌ است‌ كه‌ خداوند نخواسته‌ است‌؛ پس‌ هرگاه‌ خداوند بخواهد، آنچه‌ را خواسته‌ است‌، خواهد بود و علم‌ خداوند سابق‌ و مقدم‌ بر مشيّت‌ اوست‌. (بحارالانوار4/ 144) آیا انسان بر صورت خداوند آفریده شده است؟ از جمله اندیشه های فلسفی و عرفانی که توسط امام رضا علیه السلام مورد نفی و رد قرار گرفته است، این مساله است که انسان بر صورت خداوند آفریده شده است و این که انسان مظهر جامع اسماء و صفات الهی است. ابن عربی می گوید: « از تنبیهات حق که بر زبان پیامبرش جاری شده این است که ان الله خلق آدم علی صورته» (فتوحات مکیه 2/490) و در جای دیگر می نویسد: «هر که خود را با این معرفت بشناسد پروردگارش را شناخته است زیرا خدا او را به صورت خویش آفریده است بلکه او (خدا) عین هویت و حقیقت انسان است» (فصوص الحکم 1/125) مرحوم مطهری در کتاب انسان کامل می نویسد: «عرفا مذهب آنان وحدت وجود است ...در این مکتب انسان کامل در آخر عین خدا می شود. اصلا انسان کامل حقیقی خود خداست» (انسان کامل / 168) اما با مراجعه به اهل بیت علیهم السلام در می یابیم که عرفا و نیز فرقه مشبهه در اهل سنت که قائل به تجسیم خداوندند، معنای حدیث را تحریف کرده و در جهت مبانی غلط و باطل خود از آن استفاده کرده اند. راوی می گوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم: ای پسر رسول خدا! مردم  روایت  می کنند که  رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: خداوند آدم را بر صورت خویش آفرید. امام رضا علیه السلام فرمود: خدا آنان را بکشد. اینان اول حدیث را حذف کردند. رسول خدا با دو مردی که به یکدیگر دشنام می دادند برخورد کرد و از یکی از آنها شنید که به فرد دیگر می گوید: خداوند صورت تو و صورت هر کسی را که شبیه توست، زشت گرداند. حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله ـ به آن مرد فرمود: ای بنده خدا به برادرت چنین مگو، زیرا خداوند حضرت آدم را بر صورت او آفریده است. (عیون اخبار الرضا علیه السلام، ج 1 ص 120) شیخ صدوق (ره) در ذیل این حدیث می گوید: اهل تشبیه اول این حدیث را رها کرده، هم خود در معنای آن دچار گمراهی شدند و هم دیگران را گمراه کردند. و البته در روایتی دیگر روایت فوق چنین معنا شده است که خداوند آدم را بر صورت خویش آفریده است اما این اضافه، اضافه تشریفی است مانند آن که خداوند در مورد کعبه می گوید: بیتی. یعنی خداوند می خواهد برای آدم و انسان شرافت قائل شود و لذا او را به خویش نسبت می دهد نه آن که گمان شود، وجود انسان و آدم از سنخ وجود و ذات الهی است. (توحید صدوق /103) امام رضا علیه السلام در روایتی دیگر تلقی همذات بودن و شبیه بودن انسان و خدا و یا به زعم شرک آلود عرفا، عینیت ذات خداوند و انسان را رد می فرماید. یونس بن عبدالرحمن می گوید: ‏ كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع سَأَلْتُهُ عَنْ آدَمَ هَلْ كَانَ فِيهِ مِنْ جَوْهَرِيَّةِ الرَّبِ‏ شَيْ‏ءٌ فَكَتَبَ إِلَيَّ جَوَابَ كِتَابِي لَيْسَ صَاحِبُ هَذِهِ الْمَسْأَلَةِ عَلَى شَيْ‏ءٍ مِنَ السُّنَّةِ زِنْدِيقٌ. (بحار ج 3 / 292) به امام رضا علیه السلام نامه نوشتم و در این باره که آیا از جوهر و ذات الهی چیزی در وجود آدم و انسان هست یا نه، پرسیدم. حضرت در جواب فرمود: صاحب چنین پرسشی بر مسیر سنت نیست بلکه زندیق است. والسلام

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد