کد خبر: 107095|11:36 - 1395/08/05
نسخه چاپی

کرانستون: دوست دارم نقشم را مستر بین بازی کند!

 

 

 
بازیگر محبوب «برکینگ بد» از کتابی که زندگی‌اش را تغییر داد و از بزرگترین ناامیدی زندگی اش می‌گوید و تاکید دارد که اگر قرار است فیلم زندگی‌اش ساخته شود دوست دارد تا نقش او توسط مستر بین ایفا شود.
امتیاز خبر:18از100تعداد رای دهندگان12
روزنامه بانی فیلم: بازیگر محبوب «برکینگ بد» از کتابی که زندگی‌اش را تغییر داد و از بزرگترین ناامیدی زندگی اش می‌گوید و تاکید دارد که اگر قرار است فیلم زندگی‌اش ساخته شود دوست دارد تا نقش او توسط مستر بین ایفا شود.

به نقل از گاردین، برایان کرنستون ۶۰ ساله که در کالیفرنیا به دنیا آمده، یکی از بازیگران ثابت سریال های خانوادگی تلویزیون آمریکا بود و نقشی ادامه‌دار در سریال «ساینفلد» داشت. بین سال های ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۳، او در سریال «برکینگ بد» نقش والتر وایت را بازی کرد که پنج فصل از شبکه ای ام سی روی آنتن رفت.
 
در همان سال، او به خاطر نقش آفرینی در فیلم «ترامبو» نامزد دریافت جایزه اسکار شد. کتاب خاطرات او که «یک زندگی در بخش ها» نام دارد همین هفته منتشر شد. او همراه همسرش رابین دیردن در لس آنجلس زندگی می کند و دختری به نام تیلور دارد که هر دوی آن ها هم بازیگر هستند.
 
برایان کرانستون: دوست دارم نقشم را مستر بین بازی کند! 
 
 
 
کی از همیشه خوشحال تر بوده‌اید؟
 
همین الان حسابی خوب است.
 
اولین خاطره تان چیست؟
 
اطراف درخت کریسمس روی زمین می خزیدم.
 
شاخصه ای که بیشتر از همه در خودتان از آن متنفرید کدام است؟
 
بی صبری.
 
درباره ظاهرتان بیشتر از همه از چه چیزی بدتان می آید؟
 
هربار که به آیینه نگاه می کنم، پیرمردی را می بینم که او را نمی شناسم.
 
چه کسی نقش شما را در فیلم زندگی تان بازی خواهد کرد؟
 
مستر بین.
 
غیرجذاب ترین عادت تان چیست؟
 
من با پیگیری خاصی بازیافت می کنم و وقتی که مردم این کار را نمی کنند برتری اخلاقی پیدا می کنم.
 
بوی مورد علاقه تان کدام است؟
 
گردن دخترم.
 
کدام کتاب زندگی تان را تغییر داد؟
 
کتاب «مردان اهل مریخ اند، زنان اهل زهل»
 
خجالت آورترین لذت تان چیست؟
 
خوردن دسرهای مانده.
 
بیشتر از همه می‌خواهید از چه کسی معذرت خواهی کنید؟
 
هر دختری که پیش از خواندن کتاب «مردان اهل مریخ اند، زنان اهل زهل» با آن ها بیرون رفتم.
 
چه چیزی یا چه کسی بزرگترین عشق زندگی تان است؟
 
همسرم. ما در یک درام تلویزیونی افتضاح به اسم «Airwolf» با هم آشنا شدیم. در هر اپیزود، پایان کارمان شامل یک هلیکوپتر هم می‌شد.
 
بزرگترین ناامیدی تان کدام بوده است؟
 
اینکه نتوانستم فاصله بین والدینم را پیش از مرگ شان از میان ببرم. مادرم ۱۰ سال پیش به خاطر آلزایمر درگذشت و پدرم دو سال پیش از دنیا رفت. وقتی ۱۱ سالم بود پدرم رفت و وقتی ۲۲ ساله شدم دوباره برگشت.
 
اگر می‌توانستید در زمان به عقب بروید، کجا می رفتید؟
 
به انگلستان زمان الیزابت تا بتوانم انفجار خلاقیت در زمینه های موسیقی و نمایشنامه را ببینم، البته به شرط اینکه دچار طاعون نشوم.
 
آخرین باری که گریه کردید کی بود و چرا؟
 
وقتی به مادرم فکر می‌کنم. بعد از اینکه پدرم رفت، او الکلی شد و دچار نفرت شد.
 
چه چیزی می تواند کیفیت زندگی شما را بهتر کند؟
 
اگر همه مهربان باشند.
 
مهم ترین درسی که زندگی به شما یاد داده چه چیزی بوده است؟
 
وقتی خوشحال نیستید، وانمود کنید که هستید و خیلی زود این اتفاق می افتد.
 
یک جوک برای مان بگویید.
 
خب مردی در خانه اش نشسته و کسی در می زند. در را باز می کند و کسی آنجا نیست. می خواهد دررا ببندد که می بیند روی زمین یک حلزون نشسته و به او زل زده است. او خم می شود، حلزون را بر می‌دارد، جلوی حیاط خانه اش می‌رود و آن را تا آنجایی که می تواند به دوردست پرتاب می کند. سه سال بعد، کسی در خانه او را می زند و این مرد در را باز می کند و می بیند کسی آنجا نیست. پایین را نگاه می‌کند و می بیند حلزون آنجاست. حلزون به مرد نگاه می کند و می گوید «هی، واسه چی این کارو کردی؟»
 
یک راز برای مان بگویید.
 
بعضی مواقع واقعا نمیدانم دارم چه کار می کنم.

نظر شما

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیریت در وب سایت منتشر خواهد شد